Bizim Merziye

Saturday, July 10, 2004

بئش قهرمان٬ ياددا قالان



آلتى: بهار ٥٢ . دالغا. به پنج شهيد آرمان خلق




سحر سحر يوردوموزدان٬ قارانليق گئجه قاچماميش
هله گونش قيزيل ساچين٬ اوجا داغلاردا آچماميش

بئش قهرمان٬ ياددا قالان٬ تاپشيريلدى جللادلارا
مينلر تميز سئوه ن قلبه٬ ووردو جللاد درين يارا

تازا قانلار قوروماميش٬ گئنه تؤكولدو ناحاق قان بوردا
بو جور ايستى٬ قيرميز قانلار٬ بزه ك وئرير بيزيم يوردا

سونسوز دوشمن٬ نئجه قانسين؟٬ ائللر٬ آزادليق يولوندا
قانماز توفان بيله بيلمز٬ باهاردا٬ لاله فصلينده

بير گول چمندن سولدورسا٬ مينلر تازا لاله لر آچار
بير قهرمان شهيد اولسا٬ مين اوره كدن قورخو قاچار


آشاغيداكى آچيقلاما عبّاس شهرياري ، آن « مَرد ِ هزار چهره » آدلى يازيدان آلينيبدير:


يکي ديگر از خيانت هاي شهرياري گرفتن ارتباط با گروه کوچکي به نام « آرمان خلق » بود که در نتيجه همه در تور ساواک افتادند . هوشنگ تره گل ، بهرام طاهر زاده ، همايون کتيرايي ، ناصر کريمي و غلامرضا اشتراني ( که معلم گروه آرمان خلق بود و بعد از دستگيري و شکنجه در زندان کميته مشترک ، بر اثر ضرباتي که به سرش وارد شده بود دچار بيماري مغزي شد و جان داد ) متعلق به گروه مزبور بودند . پس از شهادت بچه هاي لرستان (افراد وابسته به آرمان خلق ) در فضايي که يأس و نااميدي در جامعه حاکم بود و اوج قدرت ساواک و خفقان و ديکتاتوري شاه جامعه را در بر گرفته بود ، بارها و بارها سرود دايه دايه وقت جنگه ،.... خوانده ميشد . و مبارز شهيد مرضيه اسکوپي با عنوان « به پنج شهيد آرمان خلق » شعر بالا را به زبان ترکي سرودּ مضمون اين اشعار چنين است :


« هنگامه سحر ، که هنوز شب تيره جاي خود را به صبح نداده ،
و خورشيد ، گيسوان زرّين اش را به روي کوهستان ها نگشوده بود
پنج قهرمان ِ هميشه زنده به جلادان سپرده شدند .
خونهاي تازه ريخته شده ، خشک نشده بود که
دوباره قاتلان بر قلب هزاران انسان پاک زخمي عميق نشاندند ...
دشمن همانند طوفاني کور عمل مي کند
و طوفان از راز ِ رويش ِ لاله ها در بهار ، غافل است . »

0 Comments:

Post a Comment

<< Home